معنی فارسی great-uncle

B1

برادر پدربزرگ یا مادربزرگ فرد، که نسبت دورتری به او دارد.

The brother of one's grandparent.

noun
معنی(noun):

An uncle of one's parent (i.e. a brother or brother-in-law of one's grandparent).

example
معنی(example):

متععم بزرگ من در جنگ جنگید.

مثال:

My great-uncle fought in the war.

معنی(example):

ما تابستان گذشته به دیدار متععم بزرگ خود رفتیم.

مثال:

We visited my great-uncle last summer.

معنی فارسی کلمه great-uncle

: معنی great-uncle به فارسی

برادر پدربزرگ یا مادربزرگ فرد، که نسبت دورتری به او دارد.