معنی فارسی greenland
B2گرینلند، جزیرهای بزرگ و خودگردان در شمال اقیانوس اطلس.
A large island located between the Arctic and Atlantic Oceans, known for its large ice cap.
- PROPER NOUN
example
معنی(example):
گرینلند به خاطر صفحات بزرگ یخیاش شناخته میشود.
مثال:
Greenland is known for its vast ice sheets.
معنی(example):
بسیاری از افراد به جغرافیای گرینلند علاقهمند هستند.
مثال:
Many people are interested in the geography of Greenland.
معنی فارسی کلمه greenland
:گرینلند، جزیرهای بزرگ و خودگردان در شمال اقیانوس اطلس.