معنی فارسی grig

B2 /ɡɹɪɡ/

گریف، شخصی با شوخ‌طبعی و ذهنت سریع که غالباً در مکالمات سرگرم‌کننده است.

A witty or clever person, often charming in conversation.

noun
معنی(noun):

A dwarf.

معنی(noun):

A cricket or grasshopper.

معنی(noun):

A small or young eel.

معنی(noun):

Specifically, the broad-nosed eel. See glut.

example
معنی(example):

او به خاطر شوخ‌طبعی سریعش به عنوان گریف شناخته می‌شود.

مثال:

He is known as a grig because of his quick wit.

معنی(example):

بودن یک گریف معمولاً مکالمات را لذت‌بخش‌تر می‌کند.

مثال:

Being a grig often makes conversations more enjoyable.

معنی فارسی کلمه grig

: معنی grig به فارسی

گریف، شخصی با شوخ‌طبعی و ذهنت سریع که غالباً در مکالمات سرگرم‌کننده است.