معنی فارسی grimacer

B1

کسی که نوشیدنی یا غذا می‌خورد و در حین این کار صورتش به شکل‌های عجیب و غریب درمی‌آید.

A person who grimaces or makes facial expressions, often in response to something unpleasant.

example
معنی(example):

او یک grimacer بود، هر زمان که جوکی می‌شنید، صورت‌های مختلفی درست می‌کرد.

مثال:

She was a grimacer, making faces whenever she heard a joke.

معنی(example):

عادت او به grimacer کردن دوستانش را در حین تماشای فیلم‌ها آزار می‌داد.

مثال:

His habit of being a grimacer annoyed his friends during movies.

معنی فارسی کلمه grimacer

: معنی grimacer به فارسی

کسی که نوشیدنی یا غذا می‌خورد و در حین این کار صورتش به شکل‌های عجیب و غریب درمی‌آید.