معنی فارسی gristmill
B2آسیاب، مکانی برای آسیاب کردن دانهها به آرد.
A mill for grinding grain, especially wheat, into flour.
- noun
noun
معنی(noun):
A mill that grinds grain, especially grain brought by a farmer to be exchanged for the flour (less a percentage)
example
معنی(example):
آسیاب گندم را به آرد تبدیل کرد.
مثال:
The gristmill ground wheat into flour.
معنی(example):
آنها در سفر خود به آسیاب قدیمی مراجعه کردند.
مثال:
They visited the old gristmill during their trip.
معنی فارسی کلمه gristmill
:
آسیاب، مکانی برای آسیاب کردن دانهها به آرد.
