معنی فارسی grizzler
B1گریزِلر، موجودی با رفتارهای شیطنتآمیز که معمولاً در افسانهها ذکر میشود.
A creature known for mischievous behavior often found in folklore.
- OTHER
example
معنی(example):
گریزِلر به خاطر طبیعت شیطنتآمیزش شناخته شده بود.
مثال:
The grizzler was known for its mischievous nature.
معنی(example):
ما در پارک یک گریزِلر را دیدیم که کمی مشکل ایجاد کرده بود.
مثال:
We saw a grizzler in the park causing a bit of trouble.
معنی فارسی کلمه grizzler
:
گریزِلر، موجودی با رفتارهای شیطنتآمیز که معمولاً در افسانهها ذکر میشود.