معنی فارسی groundly
B1به شیوهای جدی یا واقعی؛ نشاندهنده واقعیت.
In a serious or realistic manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او افکارش را به طور بسیار جدی بیان کرد.
مثال:
He expressed his thoughts very groundly.
معنی(example):
نگرش جدی او بر روی همه تأثیر گذاشت.
مثال:
Her groundly attitude impressed everyone.
معنی فارسی کلمه groundly
:
به شیوهای جدی یا واقعی؛ نشاندهنده واقعیت.