معنی فارسی grovelingly
B1به سبکی حقیرانه یا ذلیلانه صحبت کردن یا عمل کردن.
In a manner that is submissive or sycophantic.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور حقیرانهای صحبت کرد تا شغلش را نجات دهد.
مثال:
He spoke grovelingly to try and save his job.
معنی(example):
او بعد از بحث به طور حقیرانهای از دوستش عذرخواهی کرد.
مثال:
She apologized grovelingly to her friend after the argument.
معنی فارسی کلمه grovelingly
:
به سبکی حقیرانه یا ذلیلانه صحبت کردن یا عمل کردن.