معنی فارسی grovellingly

B1

به شکل تملق‌آمیز، به شیوه‌ای که نشان‌دهنده خضوع و اطاعت باشد.

In a manner that is excessively flattering or servile.

example
معنی(example):

او به طور تملق‌آمیز صحبت کرد و سعی داشت نظر او را جلب کند.

مثال:

She spoke grovellingly, trying to win his favor.

معنی(example):

لحن تملق‌آمیز او احساس ناخوشایندی را در او ایجاد کرد.

مثال:

His grovellingly apologetic tone made her uncomfortable.

معنی فارسی کلمه grovellingly

: معنی grovellingly به فارسی

به شکل تملق‌آمیز، به شیوه‌ای که نشان‌دهنده خضوع و اطاعت باشد.