معنی فارسی grow out
B1رشد کردن به حدی که دیگر نتوان از چیزی استفاده کرد.
To become too large or mature for something.
- verb
verb
معنی(verb):
To allow (something, often hair) to grow unimpeded.
example
معنی(example):
کودکان معمولاً سریعاً از لباسهایشان بزرگتر میشوند.
مثال:
Children often grow out of their clothes quickly.
معنی(example):
او از اسباببازیهای دوران کودکیش بزرگتر شد و آنها را اهدا کرد.
مثال:
She grew out of her childhood toys and donated them.
معنی فارسی کلمه grow out
:
رشد کردن به حدی که دیگر نتوان از چیزی استفاده کرد.