معنی فارسی grubbiest
B1کثیف‌ترین، آلوده‌ترین، به حداکثر درجه کثیف بودن اشاره دارد.
The most dirty or unclean.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Dirty, unwashed, unclean.
مثال:
He's a grubby little boy, always playing around by the stream.
معنی(adjective):
Having grubs in it.
example
معنی(example):
او کثیف‌ترین بچه در کل مدرسه بود.
مثال:
That was the grubbiest kid in the whole school.
معنی(example):
آن ماشین قدیمی کثیف‌ترین چیزی بود که تا به حال دیده بودم.
مثال:
The old car was the grubbiest thing I had ever seen.
معنی فارسی کلمه grubbiest
:
کثیف‌ترین، آلوده‌ترین، به حداکثر درجه کثیف بودن اشاره دارد.
