معنی فارسی gruffed
B1عمل یا رفتاری که نشاندهنده عدم رضایت با ناله یا صدا باشد.
Past tense of 'gruff', meaning to speak in a rough or low voice, showing displeasure.
- VERB
example
معنی(example):
او به همسایههای پرسر و صدا نالید.
مثال:
He gruffed at the noisy neighbors.
معنی(example):
هنگامی که آنها صحبتش را قطع کردند، او نالید.
مثال:
She gruffed when they interrupted her.
معنی فارسی کلمه gruffed
:
عمل یا رفتاری که نشاندهنده عدم رضایت با ناله یا صدا باشد.