معنی فارسی grufted

B1

اقدام به قرار دادن اشیاء در مقبره یا محفظه‌ای برای حفظ آنها.

To place items in a burial space or vault for safekeeping.

example
معنی(example):

او با احتیاط، آثار باستانی قدیمی را در مقبره قرار داد.

مثال:

He grufted the old relics carefully.

معنی(example):

این آثار برای حفظ در مقبره قرار داده شدند.

مثال:

The artifacts were grufted for preservation.

معنی فارسی کلمه grufted

: معنی grufted به فارسی

اقدام به قرار دادن اشیاء در مقبره یا محفظه‌ای برای حفظ آنها.