معنی فارسی grufty

B1

دارای رفتاری خشک و بی‌احساس.

Having a rough, messy, or unkempt appearance.

adjective
معنی(adjective):

Scruffy

example
معنی(example):

سگ خشن از بازی کردن امتناع کرد.

مثال:

The grufty dog refused to play.

معنی(example):

نحوه رفتار خشن او دیگران را دور نگه داشت.

مثال:

His grufty attitude kept others away.

معنی فارسی کلمه grufty

: معنی grufty به فارسی

دارای رفتاری خشک و بی‌احساس.