معنی فارسی grusian
B2وابسته به مردم یا فرهنگ گروس که شامل عادات و سنن خاص است.
Relating to the Grus culture or its people, often characterized by unique traditions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرهنگ گروسین غنی از سنتها و جشنوارهها است.
مثال:
The 'grusian' culture is rich with traditions and festivals.
معنی(example):
بسیاری از هنرمندان گروسین آثار خود را در گالریهای محلی به نمایش میگذارند.
مثال:
Many 'grusian' artists showcase their work at local galleries.
معنی فارسی کلمه grusian
:
وابسته به مردم یا فرهنگ گروس که شامل عادات و سنن خاص است.