معنی فارسی guardage

B1

محافظت، محافظتی که برای حفظ امنیت یک مکان ضروری است.

The act of guarding or protecting something.

example
معنی(example):

محافظت از ملک برای امنیت ضروری بود.

مثال:

The guardage of the property was essential for security.

معنی(example):

سیستم محافظت پس از حادثه بهبود یافت.

مثال:

The guardage system was improved after the incident.

معنی فارسی کلمه guardage

: معنی guardage به فارسی

محافظت، محافظتی که برای حفظ امنیت یک مکان ضروری است.