معنی فارسی gub
B1در زبان غیررسمی، به معنای فرد احمق یا نادان.
A term used to describe someone silly or foolish.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
Mouth.
verb
معنی(verb):
To defeat.
مثال:
We just got gubbed 5-1.
example
معنی(example):
او امروز خیلی گوب است.
مثال:
He is being such a gub today.
معنی(example):
گوب نباش و به ما کمک کن.
مثال:
Don't be a gub and help us out.
معنی فارسی کلمه gub
:
در زبان غیررسمی، به معنای فرد احمق یا نادان.