معنی فارسی gui

B2

رابط کاربری گرافیکی، به معنی روشی برای تعامل کاربر با برنامه‌های کامپیوتری از طریق عناصر بصری.

A graphical user interface that allows users to interact with electronic devices through graphical icons.

example
معنی(example):

نرم‌افزار دارای یک رابط کاربری دوستانه است.

مثال:

The software features a user-friendly GUI.

معنی(example):

او ترجیح می‌دهد از برنامه‌هایی با رابط کاربری ساده استفاده کند.

مثال:

He prefers to use applications with a simple GUI.

معنی فارسی کلمه gui

: معنی gui به فارسی

رابط کاربری گرافیکی، به معنی روشی برای تعامل کاربر با برنامه‌های کامپیوتری از طریق عناصر بصری.