معنی فارسی guiltridden
B1وضعیتی که در آن فرد به شدت تحت تأثیر احساسات گناه‌آلود قرار دارد.
Describing someone who is burdened by feelings of guilt over actions or inactions.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having a strong sense of guilt.
مثال:
He was so guilt-ridden that he could not face his father.
example
معنی(example):
او به خاطر اینکه به مادرش زنگ نزد، احساس گناه می‌کند.
مثال:
He feels guiltridden because he didn't call his mother.
معنی(example):
وجدان پر از احساس گناه می‌تواند منجر به استرس و اضطراب شود.
مثال:
A guiltridden conscience can lead to stress and anxiety.
معنی فارسی کلمه guiltridden
:
وضعیتی که در آن فرد به شدت تحت تأثیر احساسات گناه‌آلود قرار دارد.
