معنی فارسی gunky

B1

به حالتی اشاره دارد که چیزی چسبناک، غلیظ یا کثیف است.

Describing something that is sticky or thick and often unpleasant.

adjective
معنی(adjective):

Greasy, messy or dirty.

example
معنی(example):

صابون خیلی گونکی بود که روی ظرف بمالیم.

مثال:

The soap was too gunky to spread on the dish.

معنی(example):

موی او بعد از استفاده از محصول زیاد، احساس گونکی می‌کرد.

مثال:

Her hair felt gunky after using too much product.

معنی فارسی کلمه gunky

: معنی gunky به فارسی

به حالتی اشاره دارد که چیزی چسبناک، غلیظ یا کثیف است.