معنی فارسی gyred
B1چرخیدن یا حرکت دورانی، به ویژه در زمینههای هنری یا ورزشی.
To move in a circular or spiraling motion.
- verb
verb
معنی(verb):
To whirl
example
معنی(example):
ببادبادکی در باد چرخید قبل از اینکه فرود بیاید.
مثال:
The kite gyred in the wind before it landed.
معنی(example):
رقاص با ظرافت چرخید و تماشاگرانش را مجذوب کرد.
مثال:
The dancer gyred with elegance, captivating her audience.
معنی فارسی کلمه gyred
:
چرخیدن یا حرکت دورانی، به ویژه در زمینههای هنری یا ورزشی.