معنی فارسی habble
B1هُبل کردن، به معنای بیمقدمه و نامنظم صحبت کردن یا نشانههای بینظمی در گفتگو.
To speak or talk in a disorganized or incoherent manner.
- OTHER
example
معنی(example):
کودکان دوست دارند در حین بازی هاببل کنند.
مثال:
The children love to habble while playing.
معنی(example):
هنگامی که هیجانزده هستند، تمایل به هاببل کردن دارند.
مثال:
When they are excited, they tend to habble.
معنی فارسی کلمه habble
:
هُبل کردن، به معنای بیمقدمه و نامنظم صحبت کردن یا نشانههای بینظمی در گفتگو.