معنی فارسی habenular

B2

هابنولار، صفتی که به ویژگی‌های مربوط به هابنولا اشاره می‌کند.

Adjective form relating to the habenula.

example
معنی(example):

مسیر هابنولار به پاسخ‌های رفتاری مختلف مرتبط است.

مثال:

The habenular pathway is linked to various behavioral responses.

معنی(example):

یافته‌های اخیر درباره مدارهای هابنولار توجه‌ها را به خود جلب کرده است.

مثال:

Recent findings on habenular circuits have gained attention.

معنی فارسی کلمه habenular

: معنی habenular به فارسی

هابنولار، صفتی که به ویژگی‌های مربوط به هابنولا اشاره می‌کند.