معنی فارسی habitted

B1

habitted به معنی ساکن بودن در یک مکان خاص در گذشته است.

Previously inhabited; having had residents at some point.

example
معنی(example):

این کلبه سال‌هاست که ساکن نداشته است.

مثال:

The cottage had not been habitted for years.

معنی(example):

این منطقه زمانی ساکن بود قبل از اینکه به پارکی حفاظت شده تبدیل شود.

مثال:

The area was once habitted before it became a protected park.

معنی فارسی کلمه habitted

: معنی habitted به فارسی

habitted به معنی ساکن بودن در یک مکان خاص در گذشته است.