معنی فارسی hairhoof

B1

پاشنه موی حیوانات که نیاز به مراقبت دارد و معمولاً در حیوانات خاصی مشاهده می‌شود.

A term used to describe the hair-covered hoof of certain animals.

example
معنی(example):

پاشنه موی اسب باید به طور مرتب اصلاح شود.

مثال:

The horse's hairhoof needed to be trimmed regularly.

معنی(example):

او در مراقبت از حیوانات با پاشنه موی تخصص دارد.

مثال:

He is an expert in caring for animals with hairhoofs.

معنی فارسی کلمه hairhoof

: معنی hairhoof به فارسی

پاشنه موی حیوانات که نیاز به مراقبت دارد و معمولاً در حیوانات خاصی مشاهده می‌شود.