معنی فارسی half-way
B1نیمهراه، در وسط یا نقطهای که به طور مساوی بین دو طرف تقسیم میشود.
A point or position that is equidistant between two places or extremes.
- ADVERB
example
معنی(example):
ما باید در میانه راه ملاقات کنیم تا این مشکل را حل کنیم.
مثال:
We need to meet halfway to resolve this issue.
معنی(example):
این خانه در میانه تپه واقع شده است.
مثال:
The house is halfway up the hill.
معنی فارسی کلمه half-way
:
نیمهراه، در وسط یا نقطهای که به طور مساوی بین دو طرف تقسیم میشود.