معنی فارسی halfcompleted

B1

نیمه‌کامل، به وضعیتی اشاره دارد که کاری به طور ناقص انجام شده است.

A term describing something that is not fully finished or completed.

example
معنی(example):

این پروژه به دلیل کمبود منابع نیمه‌کامل بود.

مثال:

The project was halfcompleted due to lack of resources.

معنی(example):

این خانه برای چندین سال نیمه‌کامل باقی ماند.

مثال:

The house remained halfcompleted for several years.

معنی فارسی کلمه halfcompleted

: معنی halfcompleted به فارسی

نیمه‌کامل، به وضعیتی اشاره دارد که کاری به طور ناقص انجام شده است.