معنی فارسی haloed

B1

شخصیتی که پیرامون آن نور یا هاله‌ای ترسیم شده باشد، به نشانهٔ ارزش یا ویژگی خاص.

Describing a figure that is surrounded by a halo, indicating significance or purity.

verb
معنی(verb):

To encircle with a halo.

adjective
معنی(adjective):

Encircled with a halo

example
معنی(example):

شخصیت هاله‌دار در نقاشی توجه همه را جلب کرد.

مثال:

The haloed figure in the painting caught everyone's attention.

معنی(example):

هنرمند معمولاً شخصیت‌های هاله‌دار را برای نشان دادن اهمیت آن‌ها به تصویر می‌کشد.

مثال:

The artist often portrays haloed characters to signify their importance.

معنی فارسی کلمه haloed

: معنی haloed به فارسی

شخصیتی که پیرامون آن نور یا هاله‌ای ترسیم شده باشد، به نشانهٔ ارزش یا ویژگی خاص.