معنی فارسی ham-handed
B1سادهلوح و بیماهر، در انجام کارها ضعیف و ناتوان.
Inept or clumsy in action or behavior.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Clumsy, heavy, or inept; not delicate, light or gentle.
مثال:
Some of the dishes arrived damaged after their ham-handed moving efforts.
example
معنی(example):
تلاش ناکام او برای تعمیر ماشین بیدقت و دست و پا چلفتی بود.
مثال:
His ham-handed attempt to fix the car failed.
معنی(example):
او در نقاشی کردن بیدست و پا است.
مثال:
She is ham-handed when it comes to painting.
معنی فارسی کلمه ham-handed
:
سادهلوح و بیماهر، در انجام کارها ضعیف و ناتوان.
