معنی فارسی hammeringly
B1به معنای کار کردن با شدت و تمرکز، شبیه به شدت کار چکشی.
Adverb describing a manner of working with intensity and focus, similar to hammering.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز چکشزنی کار کرد تا پروژه را به موقع تمام کند.
مثال:
He worked hammeringly to finish the project on time.
معنی(example):
آنها کار را به طرز چکشزنی انجام دادند و مطمئن شدند که همه چیز دقیق است.
مثال:
They performed the task hammeringly, ensuring everything was precise.
معنی فارسی کلمه hammeringly
:
به معنای کار کردن با شدت و تمرکز، شبیه به شدت کار چکشی.