معنی فارسی hamstrung
B2محدود شده: به معنای متوقف یا مختل شدن به خاطر کمبود منابع یا مشکلات دیگر.
To be hindered or restricted in a way that limits one's ability to act effectively.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To lame or disable by cutting the tendons of the ham or knee; to hough.
معنی(verb):
To cripple; to incapacitate; to disable.
adjective
معنی(adjective):
Restricted as if by being crippled with a hamstring.
example
معنی(example):
پروژه به خاطر کمبود بودجه دچار مشکل شد.
مثال:
The project was hamstrung by a lack of funding.
معنی(example):
او به خاطر قوانین رقابت احساس محدودیت می‌کرد.
مثال:
He felt hamstrung by the rules of the competition.
معنی فارسی کلمه hamstrung
:
محدود شده: به معنای متوقف یا مختل شدن به خاطر کمبود منابع یا مشکلات دیگر.
