معنی فارسی haphazardry

B1

کیفیت یا حالت بی‌نظمی و بی‌پروا در کار یا چیدمان.

The condition of being haphazard or disorganized.

example
معنی(example):

آشفتگی چیدمان برای همه واضح بود.

مثال:

The haphazardry of the arrangements was evident to everyone.

معنی(example):

گفتن اینکه دکوراسیون دچار آشفتگی است، کم‌لطفی است.

مثال:

To call the decorations haphazardry is an understatement.

معنی فارسی کلمه haphazardry

: معنی haphazardry به فارسی

کیفیت یا حالت بی‌نظمی و بی‌پروا در کار یا چیدمان.