معنی فارسی happiless

B2

بی‌خیالی، عدم حضور احساس خوشحالی.

Lacking happiness; feeling sad or joyless.

example
معنی(example):

او پس از از دست دادن شغلش احساس بی‌خیالی کرد.

مثال:

He felt happiless after losing his job.

معنی(example):

یک شخص بی‌خیال ممکن است در پیدا کردن شادی در زندگی روزمره با مشکل مواجه شود.

مثال:

A happiless person might struggle to find joy in daily life.

معنی فارسی کلمه happiless

: معنی happiless به فارسی

بی‌خیالی، عدم حضور احساس خوشحالی.