معنی فارسی hard-faced

B2

صفتی برای توصیف چهره کسی که ظاهری سخت و غیر دوستانه دارد.

Having a stern, tough, or unyielding facial expression.

example
معنی(example):

زن با چهره سخت به نظر مقاوم و غیرقابل نزدیک شدن بود.

مثال:

The hard-faced woman looked tough and unapproachable.

معنی(example):

او ظاهری با چهره سخت دارد که دیگران را می‌ترساند.

مثال:

He has a hard-faced demeanor that intimidates others.

معنی فارسی کلمه hard-faced

: معنی hard-faced به فارسی

صفتی برای توصیف چهره کسی که ظاهری سخت و غیر دوستانه دارد.