معنی فارسی hastifoliate

B1

دارای برگ‌ها یا الگوهای رشد عجولانه، به‌خصوص در آغاز فصل‌ها.

Characterized by rapid or quick leaf development, often seen in certain plant species.

example
معنی(example):

این گیاه برای الگوی رشد عجولانه‌اش در اوایل بهار شناخته شده است.

مثال:

The plant is known for its hastifoliate growth pattern in the early spring.

معنی(example):

گونه‌های عجولانه می‌توانند در شرایطی که رشد سریع را به نفع خود دارند، شکوفا شوند.

مثال:

Hastifoliate species can thrive under conditions that favor quick growth.

معنی فارسی کلمه hastifoliate

: معنی hastifoliate به فارسی

دارای برگ‌ها یا الگوهای رشد عجولانه، به‌خصوص در آغاز فصل‌ها.