معنی فارسی hastily

B1 /ˈheɪstɪli/

به صورت عجولانه، به طریقی که نشان‌دهنده شتابزدگی باشد.

With excessive speed or urgency.

adverb
معنی(adverb):

In a hasty manner; quickly, hurriedly.

معنی(adverb):

Soon, shortly.

example
معنی(example):

او نامه را با عجله نوشت.

مثال:

She wrote the letter hastily.

معنی(example):

آنها سریعاً چمدان‌هایشان را بسته و رفتند.

مثال:

They hastily packed their bags and left.

معنی فارسی کلمه hastily

: معنی hastily به فارسی

به صورت عجولانه، به طریقی که نشان‌دهنده شتابزدگی باشد.