معنی فارسی hasting

B1

عجله کردن، به سرعت انجام دادن کاری.

The act of moving or acting quickly.

verb
معنی(verb):

To urge onward; to hasten.

معنی(verb):

To move with haste.

example
معنی(example):

عجله کردن در پروسه باعث می‌شود که به اهداف‌مان برسیم.

مثال:

Hasting the process will ensure we meet our goals.

معنی(example):

او در حال عجله کردن برای نقل مکان به یک آپارتمان جدید است.

مثال:

She is hasting her move to a new apartment.

معنی فارسی کلمه hasting

: معنی hasting به فارسی

عجله کردن، به سرعت انجام دادن کاری.