معنی فارسی hatchings

B1

نشستن به فرآیند بیرون آمدن یک موجود زنده از تخم اشاره دارد.

The process of a living organism emerging from its egg.

example
معنی(example):

نشستن تخم‌مرغ‌ها صبح زود اتفاق افتاد.

مثال:

The hatchings of the eggs occurred early in the morning.

معنی(example):

ما از فاصله‌ی دور نشستن‌ها را مشاهده کردیم تا مزاحم آنها نشویم.

مثال:

We observed the hatchings from a distance to avoid disturbing them.

معنی فارسی کلمه hatchings

: معنی hatchings به فارسی

نشستن به فرآیند بیرون آمدن یک موجود زنده از تخم اشاره دارد.