معنی فارسی haunching

B1

هاونچینگ، عمل یا حالت خم شدن به جلو یا پایین.

The act of bending forward or downwards.

example
معنی(example):

با هاونچ کردن کمرش، او برای بلند کردن وزنه آماده شد.

مثال:

Haunching his back, he prepared to lift the weight.

معنی(example):

او برای برداشتن قلم هاونچ شده بود.

مثال:

She was haunching down to pick up the pen.

معنی فارسی کلمه haunching

: معنی haunching به فارسی

هاونچینگ، عمل یا حالت خم شدن به جلو یا پایین.