معنی فارسی have a will of one's own

B2

توانایی و تمایل برای انجام کارها به‌صورت مستقل.

To have one's own opinions and the ability to make one's own choices.

example
معنی(example):

او اراده‌ای مستقل دارد و خود تصمیم می‌گیرد.

مثال:

She has a will of her own and makes her own decisions.

معنی(example):

او همیشه محکم می‌ایستد و اراده‌ای مستقل دارد.

مثال:

He always stands firm; he has a will of his own.

معنی فارسی کلمه have a will of one's own

:

توانایی و تمایل برای انجام کارها به‌صورت مستقل.