معنی فارسی have shot one's bolt
B2در این عبارت به این معنی است که تمام توان و انرژی خود را به کار بسته و دیگر چیزی برای ارائه ندارد.
To use up all available resources or efforts; to exhaust one's options.
- IDIOM
example
معنی(example):
پس از ارائه بهترین ایدههایم، احساس میکنم که تیر خود را شلیک کردهام.
مثال:
After giving my best ideas, I feel I've shot my bolt.
معنی(example):
او در مناظره، زودتر از حد لازم تیرش را شلیک کرد.
مثال:
In the debate, he shot his bolt too early.
معنی فارسی کلمه have shot one's bolt
:در این عبارت به این معنی است که تمام توان و انرژی خود را به کار بسته و دیگر چیزی برای ارائه ندارد.