معنی فارسی have the face to do something

B2

به معنای داشتن شهامت یا بی‌شرمی در انجام کاری است.

To have the audacity to do something embarrassing or wrong.

example
معنی(example):

نمی‌توانم باور کنم که او جرأت دارد درخواست افزایش حقوق کند.

مثال:

I can't believe he has the face to ask for a raise.

معنی(example):

او جرأت داشت که مدیر را نقد کند.

مثال:

She had the face to criticize the manager.

معنی فارسی کلمه have the face to do something

: معنی have the face to do something به فارسی

به معنای داشتن شهامت یا بی‌شرمی در انجام کاری است.