معنی فارسی have the heart to do something
B1عبارتی است که به احساساتی چون دلسوزی یا شجاعت برای انجام یک عمل اشاره دارد.
To have the emotional strength or compassion to take a certain action.
- IDIOM
example
معنی(example):
من آنقدر دل ندارم که این خبر بد را به او بگویم.
مثال:
I don't have the heart to tell him the bad news.
معنی(example):
او آنقدر دل داشت که به او بعد از همه کارهایی که کرد، بخشید.
مثال:
She had the heart to forgive him after everything he did.
معنی فارسی کلمه have the heart to do something
:
عبارتی است که به احساساتی چون دلسوزی یا شجاعت برای انجام یک عمل اشاره دارد.