معنی فارسی haveable
B1قابلیت انجام یا وجود داشتن، به خصوص در زمینهای که دسترسی یا بهرهبرداری آسان باشد.
Something that can be had or attained.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این پروژه اکنون قابلیت انجام و آماده همکاری است.
مثال:
The project is now haveable and ready for collaboration.
معنی(example):
آنها با سادهسازی دستورالعملها آن را قابل انجامتر کردند.
مثال:
They made it more haveable by simplifying the instructions.
معنی فارسی کلمه haveable
:
قابلیت انجام یا وجود داشتن، به خصوص در زمینهای که دسترسی یا بهرهبرداری آسان باشد.