معنی فارسی having said that

B2

عبارتی برای بیان یک نقطه نظر پس از بیان نظر قبلی؛ نشان‌دهد که یک تفاوت یا شرط وجود دارد.

An expression used to introduce a statement that contrasts with or modifies a previous statement.

conjunction
معنی(conjunction):

However; despite what one has just stated

example
معنی(example):

من از آب و هوا خوشم می‌آید. با این حال، زمستان را ترجیح می‌دهم.

مثال:

I like the weather. Having said that, I prefer winter.

معنی(example):

غذا خوشمزه است. با این حال، می‌تواند سالم‌تر باشد.

مثال:

The food is tasty. Having said that, it could be healthier.

معنی فارسی کلمه having said that

: معنی having said that به فارسی

عبارتی برای بیان یک نقطه نظر پس از بیان نظر قبلی؛ نشان‌دهد که یک تفاوت یا شرط وجود دارد.