معنی فارسی hazelly

B1

به حالتی که شفافیت و وضوح کمی دارد و گویی با مه پوشیده شده است.

Having a soft, hazy quality; not sharp or clear.

example
معنی(example):

پارچه دارای بافتی به صورت مه‌آلود بود.

مثال:

The fabric had a hazelly texture.

معنی(example):

او رنگ‌ها را به صورت مه‌آلود و نرم توصیف کرد.

مثال:

She described the colors as hazelly and soft.

معنی فارسی کلمه hazelly

: معنی hazelly به فارسی

به حالتی که شفافیت و وضوح کمی دارد و گویی با مه پوشیده شده است.