معنی فارسی head height
B2ارتفاعی که سر انسان در حالت ایستاده قرار دارد.
The height of an individual measured from the ground to the top of the head.
- NOUN
example
معنی(example):
قد کودک در ارتفاع سر اندازهگیری میشود.
مثال:
The child is measured at head height.
معنی(example):
ما باید قفسهها را به ارتفاع سر تنظیم کنیم.
مثال:
We need to adjust the shelves to head height.
معنی فارسی کلمه head height
:
ارتفاعی که سر انسان در حالت ایستاده قرار دارد.