معنی فارسی head restraint
B1وسیلهای که از حرکت سر در تصادف جلوگیری میکند.
A device designed to prevent excessive head movement during a collision.
- NOUN
example
معنی(example):
این خودرو دارای یک محدودکننده سر برای ایمنی است.
مثال:
The car has a head restraint for safety.
معنی(example):
همیشه از محدودکننده سر در صندلیتان استفاده کنید.
مثال:
Always use a head restraint in your seat.
معنی فارسی کلمه head restraint
:
وسیلهای که از حرکت سر در تصادف جلوگیری میکند.