معنی فارسی head waiter
B1سرگارسون، کسی که مسئول خدمت در رستوران و نظارت بر گارسونها است.
The main waiter who manages the dining room and other wait staff.
- NOUN
example
معنی(example):
سرگارسون سفارش ما را گرفت.
مثال:
The head waiter took our order.
معنی(example):
به عنوان سرگارسون، او سایر کارکنان را نظارت میکند.
مثال:
As the head waiter, he supervises the other staff.
معنی فارسی کلمه head waiter
:
سرگارسون، کسی که مسئول خدمت در رستوران و نظارت بر گارسونها است.