معنی فارسی headbanging
B1حرکت سر با سرعت و به بالا و پایین، به خصوص در هنگام گوش دادن به موسیقی راک.
The act of violently shaking one's head in time with music, typically rock or metal.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To engage in headbanging, the vigorous movement of the head in time to music
noun
معنی(noun):
A type of dance associated with hard rock or heavy metal music, in which the head is shaken violently in time with music
example
معنی(example):
طرفداران در کنسرت راک سرشان را تکان می‌دادند.
مثال:
The fans were headbanging at the rock concert.
معنی(example):
او به محض شروع موسیقی شروع به سر تکان دادن کرد.
مثال:
He started headbanging as soon as the music began.
معنی فارسی کلمه headbanging
:
حرکت سر با سرعت و به بالا و پایین، به خصوص در هنگام گوش دادن به موسیقی راک.
